موقت خواهد بود...

متن مرتبط با «تابستان» در سایت موقت خواهد بود... نوشته شده است

قسمت دوم: تابستان بعد از کنکور

  • وقتی از حوزهٔ کنکور خارج شدم در عین دلهره زندگی بهم لبخند می‌زد. حالم خوب بود و مدام از خودم می‌پرسیدم: «اوه دختر! واقعا تمام شد؟ کابوس کنکورسراسری۹۶ تمام شد؟» و این «از خودپ‍ُرسی» تا چند روز ادامه داشت. هیچ باورم نمی‌شد کابوس کنکور و کتاب‌های تست و قلم‌چی به پایان رسیده، هیچ باورم نمی‌شد که خلاص شدم از همهٔ فشارهایی که تا آن روز موجبات درماندگی روحم را فراهم کرده‌بود. و همزمان با این حسِ رهایی، دلهرهٔ عجیبی به جانم افتاد و دلیلش چیزی نبود جز نتیجه. تا قبل از آزمون من به نتیجه فکر می‌کردم اما بعد از آن به عمق فاجعه‌اش پی‌ بردم! ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • ظهر دم کردۀ تابستان است...

  • بعد از یک ساعت کلنجار رفتن بی‌نتیجه با قلم و دفتر و اکتفا کردن به تک‌بیت «هر بار تو خندیدی در من غزلی گل کرد/ یک لحظه نگاه تو زانوی مرا شُل کرد»، دفتر را پرت کردم روی میز (بله در همین حد بی‌اعصاب) و آمدم پشت سیستم. پوشۀ صد در صد دلخواه آهنگ‌های قدیمی را باز کردم. حمیرا و عارف و شهره و منصور و سپیده و شب‌پره و مهستی و هایده و کلا جمیع گذشتگان و درگذشتگان و زندگان آن زمان‌ها شروع‌کردند به خواندن. ه,تابستان ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها