همواره در حیرتم؛ حیرت از کوتهفکری عدهای جاهل که جهالتشان را با رنگی از نخوت بر صفحات مجازی نقشکرده و گمان میکنند تعداد لایکها نشاندهندۀ حقّانیت سخنِ دونشان است؛ جاهلان فرومایهای که اینروزها حسابی بازار یاوهگوییهایشان داغ است و اسبِ سرکش زبانشان در حال تازیدن؛ منتشرکنندگان جملاتی از قبیل: «مگه ما بهشون گفتیم برن مدافع حرم بشن؟»، «پولشو میگیرن»، «خود سوریها و عراقیها دارن تو کانادا پناهنده میشن، اونوقت ایرانیها کاسۀ داغتر از آش شدن»، «من پول میگیرم فلان پروژه رو انجام میدم و تو پول میگیری امنیت مردم رو تامین کنی. منت نذار سر مردم که اگه ما نبودیم جهادالنکاح میکردن با خواهرتون» و بسیار سخنانی از این دست که گوش همهمان از آنها پُر است.
حال سوال من این است: لحظۀ بیسر شدن چند؟ لحظۀ یتیمشدن فرزند چند؟ لحظۀ داغدیدن مادر چند؟ کدام بشر دوپایی حاضر است فقط و فقط بخاطر پول به جهنمترین نقطۀ عالم برود؟ جایی که بریدن سر، بازی ایّامشان است؛ جایی که انسانیّت به شنیعترین شکل ممکن به تاراج رفتهاست؛ جایی که تجاوز سرگرمی لذتبخشیاست؛ جایی که کودک دو ساله را مقابل خواهر و برادر شش سالهاش پوست میکَنند. میبینید؟ حتی گفتن از این جهنمترین نقطۀ عالم قلب آدمی را چاک میزند. چهکسی حاضر است به خاطر پول در مقابل اینگونه دَدمنشانِ لعینی بایستد؟ دل از خانه کندن به منظور دفاع از موطن خویش و مبارزه با چنین وحوشی تنها از دست کسانی برمیآید که پا فراتر از دنیا و مادیّات گذاشته باشند نه هر علاف و بیکاری که هوس پول گرفتن به سرش بزند!
و حالا احمقی که آرامشش را از همین مدافعین دارد مضحکترین قیاس عالم را میکند. پروژه؟ در کدام پروژه جانت را نثار میکنی؟ در کدام پروژه جگرگوشهات را میگذاری و به جایی میروی که هیچکس انتظار زنده برگشتنت را ندارد؟ بیلیاقت نباشید مردم. نمکنشناس نباشید مردم. قدر بدانید، قدر بدانید تمام کسانی را که در سختترین شرایط، جان بر کف به دلِ حادثه میزنند تا دشمن را قبل از رسیدن به خاک سرزمینتان سرکوب کنند و این کاسۀ داغتر از آش شدن نیست؛ جنگ نیابتی است. مطمئنباشید اگر رادمردان این سرزمین با ارادۀ پولادین و رشادت بینظیرشان در بلاد همسایه نجنگند، روزی دشمن در سرزمین خودتان آنچنان بلایی به سرتان میآورد که روزی هزاربار از به دنیا آمدنتان پشیمان شوید!
موقت خواهد بود......