به سرم زد بروم و کامنتهای قدیمیام را بخوانم؛ همانها که توی قسمت نظرات ارسالی هست. با خواندن بعضیهایشان لبخند زدم و با خواندن بعضیهایشان بغض کردم. اما حالا نشستهام و دارم کامنتهای یکی از پستهای محرم پارسال هولدن را میخوانم و غشغش میخندم! :))) بیانجان از اینکه اینهمه خاطره و کامنت را یکهویی زنده کردی دستت درد نکناد :دی
:: حالا که نتایج آمده و تکلیفمان مشخص شده و به زودی با تهرانیهای عزیز همساده میشویم، میشود تجربیات خوابگاهی و دانشگاهیتان را با ما ترمولکیها در میان بگذارید؟ :]