درست است که بیبرنامهبودن دانشگاه برنامههای ما را ریخت به هم، درست است که یک ساعت تمام منتظر بودیم و از اتوبوس خبری نشد و اعصاب همگی ریخت به هم، اما ما بلد بودیم برای یک شروع بد پایان خوبی رقم بزنیم. پس با مترو به تهران آمدیم و توانستیم کمی از همایش را ببینیم. پای صحبتهای استاد علیپور بنشینیم و سلام علیکی کنیم. این بین یک دوست وبلاگی را هم کاملا سوپرایز طوری دیدم! حالا هم برای اینکه عیشمان کامل شود میرویم ولیعصر و انقلاب را متر کنیم :))
پ ن: از لحظههای فراموش نشدنی امروز:
- شیرینی میخوری؟
- نه!
حالا چرا فراموش نشدنی بود؟ بماند برای خودم :دی
برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 122