عشق مگر چیز پیچیدهایست؟ از من بپرسی میگویم نه! همین که یک من باشد و یک تو و شبهای بلند پاییز کافیست؛ که جورابهای بلندمان را بپوشیم، پلیورهای گل و گشاد را هم. بنشینیم جلوی تلوزیون و نسکافه بخوریم و فیلمهای خارجی ببینیم. من سر بگذارم روی شانهٔ تو و تو سر بر موهای من. عشق را باید در همین لحظههای کوچک جست. مثلا تو وسط فیلمدیدن عطسه کنی و من برایت بمیرم که نکند سرما خورده باشی.
برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 102