ترجیح...

ساخت وبلاگ

واقعیت این است که ترجیح می‌دهم با لباس‌های معمولی‌ام روی چمن‌‌ها بنشینم و با دوستم در مورد فرهنگ و رسم و رسومات استان‌های مختلف ایران و دانشگاه و نظام آموزشی و نویسنده‌ها و کتاب‌ها و... حرف بزنیم و بعدش برویم کتاب بخریم، تا اینکه با یک جمع به اصطلاح باکلاس و لاکچری و چیسان‌فیسان بروم در یک کافه بنشینم، ژست روشن‌فکرهای همه‌چیزدان به خود بگیریم و مدام حواسمان به چه پوشیدن و چگونه نشستن و چگونه خوردن قهوه و... باشد. احساس خفگی بهم دست می‌دهد! ترجیحم این است راحت و رها باشم در جوار آدم‌هایی شبیه به خودم...

پی‌نوشت اول: یادش به‌خیر! یکی از دانشجویان ادبیات در گروهی پیام داده بود «می‌خواهیم جمعی تشکیل بدهیم برای خواندن کتاب‌های صادق هدایت. قرارمان کافه است و شرط حضور سیگار کشیدن تا آثار هدایت را بهتر درک کنیم.» واقعا چه در مغز چنین افرادی می‌گذرد؟ الله اعلم!

پی‌نوشت دوم: دلتنگ کسی باشی و نتوانی بگویی، قلب‌درد می‌آورد برای آدمی... کاملا بی‌ربط با موضوع پست!

موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 158 تاريخ : دوشنبه 2 ارديبهشت 1398 ساعت: 4:50