اولسخن:
اینها همه عذاب الهی است!!!
تصویر ۱، گلستان
باشد قبول! ایران غرق آلودگیست. دزدی و خیانت و کثافت از سر و رویش میبارد. خبرهایی که از فساد مردم و خانوادهها و ادارات و فلانها و بهمانها میرسد آنقدر زشت و منفور است که دلت میخواهد عق بزنی و تف بپاشی به روی فاعلها و عاملهایشان. اما خداوکیلی سیل و بلایی که طی این چندروز یقهٔ ایران را گرفته، نیندازید گردن فساد! من شاید بپذیرم تگرگ شدید امروز قشم عذاب الهی بوده اما این سیلها همه حاصل بیتدبیریها و سهلانگاریهای مسئولین است و مجوزهای نادرستی که صادر کردند و البته مردم و رفتارهای غلطشان! احداث سدهای غیراستاندارد و بیرویه، نابودی جنگلها و پوشش گیاهی، ساخت جاده و خانه و ساختمان بر روی مسیلها، استفادهٔ غیرمجاز از بستر رودها و غیره و غیره، همگی باعث بروز این اتفاقات ناگوار در کشور شده. عذاب الهی دیگر چه بهانهٔ مسخرهایست؟ یک عمر با همین حرفها خودمان را گول زدیم و بیکفایتیها و بیتدبیریها را نادیده گرفتیم.
دومسخن:
هنگام واقعه و خواندن ذکر «چه کنم، وای چه کنم!»
تصویر ۲، شیراز
محض رضای خدا هیچ آموزشی در رابطه با رفتار صحیح هنگام بلایای طبیعی، به مردم داده نمیشود. فقط همان مورد زلزله است که در مدارس مانورش را داریم! تو گویی زیر چهارچوب در ایستادن هم در زمان زلزله کارساز است، هم هنگام آمدن سیل و سونامی و فوران آتشفشان و افتادن شهابسنگ! فقط به آن میپردازند و دیگر هیچ! آنهای دیگر بلا نیستند؟ با آنهای دیگر باید پناهبرخدایی مواجه شد؟! چه بسیار مردمی که در سیلهای اخیر جانشان به خطر افتاد و تا دم مرگ پیش رفتند و گناهشان یک چیز بود؛ نمیدانستند چه باید کنند! برای مثال ارتفاع آب نیممتر بود و رانندهٔ بینوا همچنان در ماشین نشسته بود چون فکر میکرد آنجا امنتر است در حالی که ارتفاع ۱۵ و ۲۰ سانتیمتری آب باعث از بین رفتن تعادل ماشین و واژگونیاش میشود و بهتر است رانندگان به محض اطلاع از وقوع سیل ماشین را ترک کنند! مثالهای دیگرش هم میشود مارگزیدگی و برقگرفتگی حاصل از دستزدن به تیر چراغ برق یا وسایل خانه و... .
سومسخن:
هشدارهای هواشناسی و ستاد بحران را جدی نگیرید!
تصویر ۳، شیراز
سیل گلستان و مازندران آنطور که باید پیشبینی نشده بود یا کمکاری در اطلاعرسانی صورت گرفت و مردم دیر فهمیدند و الخ. مردم بیچاره شدند و زندگیشان بر باد و آب رفت. سیل امروز لرستان و شیراز و بقیه چه؟ نگفته بودند؟ از سه روز پیش هواشناسی هشدار وقوع سیلاب داد، هشدار ریزش کوه و سقوط بهمن داد. از صبح امروز ستاد بحران پدر ما را در آورد و پشت سر هم پیامک داد و هشدار، که نروید بیخ گوش رودخانهها، در مسیلها نباشید، از سفرهای غیرضروری پرهیز کنید و امثالهم. و ما چه کردیم؟ با عزم راسخ به لب رودخانهها رفتیم و جوج و نوشابه زدیم، راههای مواصلاتی شمال را بند آوردیم و... . قبول دارم که نباید درهٔ خشک کنار دروازه قرآن شیراز را جاده میکردند و همانها که در اولسخن گفتم، اما حالا که گند زدند و نمیشود کاریش کرد، وقتی هشدار دادهاند چرا گوش نمیکنیم؟ چرا جان خودمان و عزیزانمان را به خطر میاندازیم؟ یک عید اگر به مسافرت و پیکنیک نرویم نمیمیریم که! میمیریم؟ بهار امسال نامهربانی کرده با ما. لازم است مراعات کنیم. لازم است سهلانگاری نکنیم. مثلا خیلی از مردم آققلا به گفتهٔ خودشان وقتی هشدار و فرمان تخلیه را شنیدند گفتند سیل به ما نمیرسد و در خانهها ماندند. اما سیل به همهجا رسید و بیچاره شدند.
چهارمسخن:
هر شهروند یک خبرنگار!
تصویر ۴، لرستان
وقتی شنیدم که چندنفر از جانباختگان امروز در آخرین لحظات به جای گریختن، فیلم و عکس میگرفتند، حیرت کردم! این گوشیها و شبکههای اجتماعی قرار است در خدمت بشر باشد اما گویا قضیه برای ما برعکس است. یعنی گرفتن فیلم و عکس و انتشار آنها مهمتر از جان ماست؟ امروز در فیلمی دیدم که تعدادی از هموطنان عزیز ایستاده بودند روی پلی که سیلاب وحشیانه در زیرش جریان داشت و هرلحظه ممکن بود پل را خراب کند و آنها چه میکردند؟ داشتند فیلم میگرفتند! همینقدر بیفکر و تباه! نکنیم این کارها را! هیچچیز مهمتر از حفظ جان و سلامت ما و عزیزانمان نیست.
پنجمسخن:
این مردم خستهجان و مهربان
تصویر ۵، گلستان
ما مردم ایران هرچقدر هم شیشهخرده داشته باشیم و تعصبات قومی و چیزهایی از این دست، دلمان برای هم میتپد. نمونههای مهربانی ما کمکهایی است که به سرعت به مازندران و گلستان رسید. نمونههای مهربانی ما امروز و اسکان رایگان مسافران در شیراز است. نمونههای مهربانی ما کمکهایی است که پیشتر به بم و سرپل ذهاب رساندیم و... . اینها دلگرمکننده است؛ اینها نیلوفر میان مرداب است. وقتی میبینم این مردم، این مردم خسته از فشار اقتصادی و تحریمها، این مردم بامحبت، اینگونه قربانی بیبرنامگی مسئولان و بقیهٔ دخیل در ماجرا میشوند، قلبم میگیرد. کاش وطن جای بهتری برای زیستن شود.
تصویر ۶، شیراز
پینوشت: شرح و پرداختن به چنین موضوعاتی و بررسی همهٔ زوایایش در یک پست وبلاگی نمیگنجد. قطعا چیزهایی بوده که بدان اشاره نشده. قبول دارم. اما این روزها دلم پر از درد است و اگر نمینوشتم، این دل پارهپاره میشد. من عاشق این خاک و آدمهای خوبش هستم. وقتی میبینم اینگونه پرپر و متضرر میشوند، سکوت برایم سخت است.
برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 172