از دسته الهامات واژگانی بر ذهن من...

ساخت وبلاگ

روی نیمکت نشستم و نگاهی به ساعت مچی‌ام انداختم. عقربه‌ها چهار و نیم عصر را نشان می‌دادند و طبق معمول نازنین دیر کرده بود! با کلافگی شالم را مرتب کردم و در پارک چشمی چرخاندم؛ همان مسیر سنگی همیشگی، همان درخت‌ها و گل‌ها، همان تیرهای چراغ و حوضچه‌ها. همه‌چیز پارک مثل همیشه معمولی بود جز یک‌چیز؛ تقریبا ده‌متر آن‌طرف‌تر پیرمرد ریزنقشی روی نیمکت نشسته بود، برگهٔ سفیدی در دست داشت و از حرکاتش پیدا بود که دارد نقاشی می‌کشد. اینکه هیچ جامدادی و شاسی و کیفی نداشت به‌کنار، انگار در عوالم دیگری بود. گاهی می‌خندید، گاهی بغض می‌کرد، گاهی با آنچه که می‌کشید حرف می‌زد، گاهی دستانش را بالا می‌برد و در هوا می‌چرخاند، گاهی می‌ایستاد و برگه‌اش را روی نیمکت می‌گذاشت و با لبخند به آن خیره می‌شد، گاهی در همان حالت می‌ایستاد و های‌های گریه می‌کرد. احتمالا دیوانه بود. نمی‌دانم! هرچه که بود در آن یک‌ساعتی که انتظار نازنین را می‌کشیدم، گاه و بی‌گاه حواسم را از همهٔ پارک برمی‌داشت و به سمت خودش می‌برد. ‌

کم‌کم وسوسه شدم بروم جلو و ببینم چه می‌کشد. همین‌که خواستم بلند شوم تلفن همراهم زنگ خورد. نازنین بود. گفت در ترافیک گیر کرده و بعید است تا یک ساعت دیگر برسد‌‌. قرارمان کنسل شد. تماس را قطع کردم و نگاهم دوید سمت نیمکت. پیرمرد نبود. چرخیدم و اطراف را از نظر گذراندم. انگار آب شده بود و رفته‌ بود توی زمین. کاش قبل از تماس نازنین به سراغش می‌رفتم! با حال گرفته، به سمت نیمکت راه افتادم و دیدم در کمال تعجب نقاشی و مدادش همان‌جا بود. خم شدم و برگه را از روی نیمکت برداشتم. رویش سه طرح کشیده بود؛ اولی دختربچه‌ای بود درحال بازی با عروسکش، دومی همان دختربچه در کوچه و عروسک به دست، سومی یک کوچهٔ خالی... 


پی‌نوشت اول: خودش آمد. نمی‌دانم هم از کجا آمد. اگر شما هم بعد از خواندن این پست به یک «خب که چی؟» رسیدید، بدانید و آگاه باشید که تنها نیستید. من هم در کنارتان هستم. :| 

پی‌نوشت دوم: یک‌سوالِ چندسوالی! اگر اهل خواندن داستان هستید، چرا؟ چرا داستان می‌خوانید؟ در داستان‌ها به دنبال چه می‌گردید؟ تابه‌حال داستان ایرانی‌ای خوانده‌اید که تحسینتان را در پی داشته باشد؟ 

موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 142 تاريخ : جمعه 5 ارديبهشت 1399 ساعت: 22:42